ارامش عمرم

به نامت ای الله خوبم .خدایا عمر من اگر انجاهایی دارد که به یادت مگذشت مرا ببخش.ان لحظاتی که بی یاد تو بود به سوی مرگ می رفتم.

ارامش عمرم

به نامت ای الله خوبم .خدایا عمر من اگر انجاهایی دارد که به یادت مگذشت مرا ببخش.ان لحظاتی که بی یاد تو بود به سوی مرگ می رفتم.

گر ز خود نتوانی این بت را شکست

جهد کن تا جوهرت آید به چنگ

تا رهی از گیر ودار و صلح و جنگ

جوهر جان در هوس گم کرده‌ای

با هوای نفس خود خو کرده‌ای

داده‌ای بر باد عمر جاودان

یک زمان آگه نه‌ای از سرّ جان

گر شوی آگه ز جان خویشتن

ترک گیری این حدیث ما و من

جمله را یک رنگ بین مرد خدا

تا نبینی غیر او راتو جدا

دو مبین ذاتش تو ای مرد ولی

تا نباشی در مقام احولی

گر تو راه عشق را مایل شوی

یک ره و یک قبله و یک دل شوی

ننگری از هیچ سوای مرد کار

دائماً از عشق باشی بی‌قرار

عشق جانان جوهر جان آمده است

زان سبب از خلق پنهان آمده است

هست پیدا لیک پنهان از شما

کی شود خفاش را تاب ضیاء

این جهان و آن جهان با هم ببین

بگذر از راه گمان می‌بین یقین

.............................

راه بر علم محمد(ص) آمد است

اسم او محمود و احمد آمد است

راه از وی جو اگر تو رهروی

تا نمانی در بلای کجروی

گر به فقرت نیست فخری چون رسول

هست راهت کفر و دینت بی‌اصول

گر ز دنیا ور ز عقبی نگذری

در ره احمد تو هم کور و کری

راه راه اوست هم دنیا ودین

سر حقست رحمة للعالمین

هر که از راه محمد راه یافت

سر حق را از دل آگاه یافت

احمدآنجا بد احد ای مرد کار

سر حق را با تو کردم آشکار

میم را بر دار احمد شد احد

فهم کن تحقیق الله الصمد

هست این اسرار از جای دگر

سر این را کی شناسد کور و کر

کور را خود از رخ زیبا چه سود

گرچه داند لذت آواز عود

کور و کر از راه عقبی مانده‌اند

روز و شب در بند دنیا مانده‌اند

راه بینا عین توحید آمد است

منزلش تجرید و تفرید آمد است

بگذر از هستی خود یکبارگی

تا زوصلش برخوری یکبارگی

خودپرستی راه شیطان آمد است

بت شکستن راه یزدان آمد است

بت شکن در راه حق ای مرد کار

تا نباشی در قیامت شرمسار

گر ز خود نتوانی این بت را شکست

کی بیاری راه وصلت را به دست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد